گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

گندم طلائی ما

خریدهای عیدانه

عشقدونه عکس لباسهای عید امسال تو میذارم برات تا یادگاری بمونه امسال لباس ست دوختیم کلی گشتم تا کفش ست پیدا کنم،کفش مجلسی های دخترونه همش یه مدله و پاپیون داره یه جاش،ولی عاشق این شدم اینم یه پیراهن دیگه که همش تنته تو خونه،تل اسمتم خودم درست کردم ست اسپرت،وای که همه چیو صورتی میخوای میگفتی شلوار صورتی می خوام لباس خونگی ها که افتتاح شدن اینو خیلی دوست داری این دیگه آخرشه،آخرین هنر نمایی مامان جووون،یه پانچ خرگوشی این کوله پشتی هم مامان جون اینا که اومده بودن رشت برات گرفتن و قضییه این ساعت،یه صبح بیدار شدی بهم میگی دیشب خواب دیدم بابا برام ساعت السا و آنا ...
27 اسفند 1395

ماه نگار45

عشقدونه ی خونه ی ما اسفند شده و بدو بدوها هم شروع شده با اینکه ما عید اینجا نیستیم ولی یواش یواش خونه تکونی کردم،خریدها هم کم کم انجام دادیم البته هنوز یکمی مونده و فرصتشو ندارم،حسابی مشغول کیف دوختن هستم این روزها که سرمون گرمه خیلی بهوونه گیر شدی و همش میخوای باهات بازی کنیم،یا من یا بابامرتضی باید باهات بازی کنیم،اصلا تنهایی خودتو سرگرم نمی کنی،بعدعید میخوایم بذاریمت مهد،آخه همش میگی و واقعا احتیاج داری با هم سن و سالات بازی کنی و تخلیه شی این ماه یه جلسه ی دیگه دندون پزشکی داشتی و رفتیم روی یکی از دندونهات روکش گذاشتیم،این دفعه یکم اذیت شدی و اصلا روکشو دوست نداشتی و میگفتی درش بیار،احساس یه چیز اضافه تو دهنت داشتی ی...
20 اسفند 1395
1